کرج کامپیوتر



لیست مادربرد های موجود
مشخصات قطعه قیمت توضیحات

مادربرد ایسوس PRIME H310-PLUS

1 میلیون تومان در صورت خرید به تعداد تخفیف دارد

مادربرد ایسوس PRIME H310M-C

800 هزار تومان در صورت خرید به تعداد بالا تخفیف دارد

مادربرد ایسوس H170-Plus D3

500 هزار تومان در صورت خرید به تعداد بالا تخفیف دارد

مادربرد گیمینگ ایسوس ROG STRIX Z270H

1 میلیون تومان در صورت خرید به تعداد تخفیف دارد

مادربرد گیمینگ ایسوس ROG STRIX B250F

1 میلیون تومان در صورت خرید به تعداد تخفیف دارد

مادربرد ایسوس ROG RAMPAGE VI EXTREME OMEGA

3 میلیون تومان در صورت خرید به تعداد تخفیف دارد

مادربرد ایسوس PRIME X299-DELUXE II

3 میلیون تومان در صورت خرید به تعداد تخفیف دارد

مادربرد ایسوس  Asus H61MC

600 هزار تومان در صورت خرید به تعداد تخفیف دارد

مادربرد ایسوس  P5G41TMLX

400 هزار تومان در صورت خرید به تعداد تخفیف دارد

مادربرد ایسوس ROG MAXIMUS XI CODE

3 میلیون تومان در صورت خرید به تعداد تخفیف دارد

1. هر روز به کرج کامپیوتر سر بزنید و از قطعات موجود مطلع شوید.

2. اگر قطعه موردنظر خود را پیدا کردید در قسمت نظرات درخواست خود را ثبت کرده یا در تلگرام با آی دی @parsley6 تماس حاصل نمایید. (در آینده روش های دیگری نیز برای ثبت سفارش معرفی خواهد شد). لطفا حتما اطلاعات زیر را ثبت کنید:

- نام

- قطعه مورد سفارش

- نشانی

3. با شما تماس گرفته و هماهنگی های نهایی را بعمل می آوریم.

4. قطعه طبق قرار قبلی به شما تحویل خواهد شد.

 تنها پس از دریافت قطعه، قیمت آن را پرداخت می کنید.


شنبه 5 اردیبهشت:


سرود ملی فرانسه

Claude Rouget de Lisle
25 اپریل سال 1792 (انقلاب فرانسه)، یک نظامی موسیقیدان فرانسوی که در یک اردوگاه نظامی در منطقه استراسبورگ بسر می برد به منظور برانگیخته شدن احساسات میهندوستانه سربازان فرانسوی، آهنگ و سرود مارسییز La Marsseillaise را نوشت که بعدا سرود ملی فرانسه شد و باقی مانده است. این فرانسوی که Claude Rouget de Lisle نام داشت یک جمهوریخواه بود که سلطنت طلبان مدتی هم او را زندانی کرده بودند. روژه که در سال 1760 به دنیا آمده بود در سال 36 درگذشت.






یکشنبه 6 اردیبهشت:

کاریکاتوری بر ضد میهندوستی و قدرشناسی، ولی .



    این کاریکاتور که 11 هفته پس از پیروزی انقلاب انتشار یافت ـ در روزهایی که گروههای مختلف، هرکدام مدعی مالکیت انقلاب بودند ـ نشان می دهد که گور کوروش پدر و بنیادگذار ایران هم باید پا درآورد (و بمانند شاه و برخی دیگر) از کشوری که خود ساخته و مناطق نفتدار امروز را با جنگ و جانفشانی به آن ضمیمه کرده است بگریزد و به وطن دیگران پناهنده شود!. این کاریکاتور دو ماه و هشت روز پس از انقلاب، در صفحه پنجم شماره سی ام فروردین سال 1358 (شماره ردیف 15834) رومه اطلاعات چاپ شده بود که یک عمل ضد میهنی آشگار به نظر می رسید. روز بعد، تحریریه رومه انتظار داشت که تلفن باران شود و همه اعتراض کنند، ولی حتی یک نفر جرات اعتراض کردن که هیچ، تذکر دادن هم به خود نداد که این چنین به وطن (مادر و خانه مشترک و سبد نان) بی حرمتی شده بود. در آن روزها عادت براین بود که اگر مطلبی مخالف یک گروه نوشته می شد، دسته هایی به راه می افتادند و در اطراف ساختمان رومه ها شعار می دادند: . اعدام باید گردد و نویسنده و کاریکاتوریست مورد نظر اگر فرار نمی کرد و پنهان نمی شد، همان شب و یا روز بعد دستگیر می شد. در روز انتشار این کاریکاتور برای هرچیز شعار داده شد، جز اعتراض به انتشار این کاریکاتور (ضد میهنی) که به قول هِگِل» آلمانی، در زیر هر وجب از خاک ایران، مردی در خون خود خفته است تا موجودیت این سرزمین پاسداری شود.
    طبق آمار منتشره، 27 سال بعد در نوروز 1385 بیش یک میلیون ایرانی از همین گور کوروش که در کاریکاتور (در حال فرار از وطن است) دیدن کردند و برغرورشان که ایرانی هستند افزوده شد. باید دید این ایرانیان در سی ام و سی و یکم فروردیه 1358 کجا بودند؟، یک معمّا است که باید بررسی و کشف شود.
    این صفحه از رومه اطلاعات در تاریخ» باقی خواهد ماند تا حرف های خود را بزند. در آن زمان تیراژ رومه اطلاعات حدود 850 هزار نسخه در روز و بیش از ده برابر سال 1385 (27 سال بعد) آن بود و در نتیجه همه جا باقی مانده است.


دوشنبه 7 اردیبهشت

روزی که کمونیست های افغانستان حکومت را بدست گرفتند - نگاهی به مسئله افغانستان

محمدداودخان
27 اپریل سال 1978 در ساعات بعد از نیمه شب (هفتم اردیبهشت 1357 و سال انقلاب ایران) حزب کمونیست افغانستان به دبیرکلی نورمحمد تره کی که دو شاخه آن خلق و پرچم» بار دیگر متحد شده بودند در این کشور دست به کودتا زد و از 28 اپریل قدرت را به دست گرفت. محمدداودخان 69 ساله که خود با انجام کودتا برضد محمد ظاهر شاه (پسر عّمش) به ریاست افغانستان دست یافته بود 28 اپریل و پس از یک روز مقاومت کشته شد. با او هجده تن از بستگان و گروهی از همکارانش هم کشته شدند. محمدداودخان که در ژوئیه 1973 نظام حکومتی افغانستان را تغییر داده و جمهوری کرده بود پنج سال حکومت کرد. وی قبلا هم صدراعظم افغانستان بود.
     کودتا توسط افسران کمونیست افغانستان از جمله ژنرال عبدالقادرخان معاون نیروی هوایی این کشور و محمد اسلم وطنجار صورت گرفته بود. درجریان کودتا، محمد نعیم برادر محمدداودخان (که سابقا سفیر افغانستان در واشنگتن بود) نیز کشته شد.
    براندازی محمدداودخان از زمانی وارد مرحله جدّی خود شده بود که میراکبر خیبر معروف به پرچم» از رهبران حزب کمونیست (حزب دمکراتیک خلق) افغانستان در شهر کابل براثر اصابت گلوله کشته شده بود.
    
تابوت میراکبر خیبر بر شانه تره کی (سمت راست) ـ در سمت چپ تابوت ببرک کرمل دیده می شود


     میراکبر پرچم دبیر اول شاخه پرچم حزب کمونیست افغانستان دو هفته پیش از کودتا گلوله خورده و کشته شده بود و کمونیست ها (عمدتا دانشجویان، آموزگاران و کارمندان جوان ادارات) مراسم تدفین و ترحیم اورا به تظاهرات ضد دولتی گسترده مبدل کرده بودند. محمدداودخان که با این وضعیت رو به رو شده بود دستور داده بود که بقیه سران کمونیست ازجمله نورمحمدتره کی و ببرک کرمل را دستگیر و بازداشت کنند.
     قتل میراکبر بهانه کودتا بود و به باور پاره ای از آگاهان، تصمیم به حذف محمد داودخان از زمانی گرفته شده بود که میان او و برژنف در مسکو مشاجره لفظی روی داده بود. داودخان قبلا متمایل به شوروی بود و دوستی با این دولت را بر نزدیکی با غرب ترجیح می داد. داودخان در پی این مشاجره دست به مسافرت های پی درپی به کشورهای دوست آمریکا از جمله ایران و مصر زده بود و ظاهرا قصد خود از دور شدن از مسکو را با سران این کشورها در میان نهاده بود. در زمان ریاست جمهوری محمدداودخان بود که حزب کمونیست افغانستان به عضوگیری در ارتش و پلیس دست زده بود و یک سازمان نظامی نیرومند برای خود به وجودآورده بود. گفته شده است که حفیظ الله امین رابط اصلی حزب با آن سازمان نظامی بود. حزب کمونیست افغانستان در سال 1963 و در دوره ای که محمدظاهرشاه در آن کشور فضای بازی اعلام کرده بود و داشت سلطنت را از صورت قرون وسطایی خود (سلطنت کل فامیل) خارج می ساخت رسمیت خود را اعلام کرده بود. در آن زمان تره کی سردبیر خبرگزاری باختر بود.
     در پی وقوع کودتای اپریل 1978 افغانستان، شورای نظامی انقلاب تشکیل و این شورا ریاست دولت انقلاب را به نورمحمد تره کی رومه نگار مارکسیست افغانی و در آن زمان 61 ساله و غزنوی (از ایالت غزنه) سپرد و اعلام داشت که برای خروج افغانستان از وضعیت قرون وسطایی و حکومت سران طوایف (ملوک الطوایفی) و قرارگرفتن در مسیر پیشرفت و مدرنیزه شدن، جز انجام انقلاب راه دیگری وجود نداشت و انقلاب یعنی وداع صد درصد باگذشته و تحقق تغییرات کامل و قطع مسیر پیشین و . و افزوده بود که انگلستان نمی خواهد افغانها را به حال خود وابگذارد و دولت ایران (نظام سلطنتی) از جمله نخستین دولت هایی بود که دولت کمونیستی محمد تره کی را برسمیت شناخت.
    
دانشجویان و کمونیستهای افغان در یک اجتماع خود در کابل ـ اپریل 1978


    روز پس از تغییر دولت افغانستان، دانشجویان و کمونیستهای افغانی در میدانهای کابل اجتماع و شادمانی کردند و در خیابانهای شهرهای این کشور برقراری نظم از جمله امور ترافیک را به دست گرفتند و
     پس از این تغییرات حکومتی در افغانستان، بسیاری از مقامها و بزرگان افغان به کشورهای همجوار از جمله ایران پناهنده شدند.
     در پاییز سال بعد، حفیظ الله امین یکی از مقامات دولت برضد تره کی (رئیس دولت) کودتا کرد که در این ماجرا تره کی کشته شد و هواداران او حفیظ الله را، فردی در ارتباط با آمریکا» اعلام کردند که دولت شوروی به دلیل جنگ سرد و رقابت های دیگر مجبور به مداخله نظامی شد و در 25 دسامبر 1979 چند واحد نظامی به کابل فرستاد، حفیظ الله برکنار و کشته شد.
     ورود نیروهای شوروی به کابل، مسئله افغانستان» را (که ریشه در رقابت های مسکو و غرب و در آن زمان لندن داشت) زنده کرد و به یک کشمکش بزرگ میان قدرتها تبدیل شد که هنوز ادامه دارد. نیروهای شوروی تا سال 1989 در افغانستان ماندند و با مجاهدان (نیروهای اسلامی) که از سوی آمریکا و پاکستان حمایت و از جانب دولت سعودی کمک مالی می شدند جنگیدند و 13 تا 15 هزار کشته متحمل شدند. خروج شوروی از افغانستان آغاز فروپاشی آن اتحادیه بشمار آورده شده است.
     در پی خروج نیروهای شوروی، دولت کمونیستی افغانستان به ریاست دکتر نجیب الله تا سال 1992 بر سر کار بود که توسط گروههای مجاهد مورد حمایت آمریکا برکنار شد. مجاهدین نیز چهار سال بعد توسط طالبان که از پاکستان و مدارس مذهبی (با کمک مالی سعودی) پا گرفته بودند از کابل اخراج شدند.
     پس از رویداد 11 سپتامبر سال 2001 آمریکا، بن لادن» و گروه او ـ القاعده» متهم به انجام آن شد ولی حکومت طالبان حاضر به استرداد بن لادن به آمریکا نشد، و لذا دولت آمریکا به افغانستان حمله نظامی بُرد و با کمک باقیمانده مجاهدان، طالبان را برکنار کرد و متواری ساخت. با وجود این، فعالیت های گروه القاعده در مناطق عربی ازجمله عراق ،یمن، لیبی و سوریه هم گسترش یافته و طالبان نیز دوباره فعال شده اند! و نیروهای نظامی آمریکا و ناتو به نام مبارزه با آنان (تحت عنوان ریشه کنی تروریسم) در افغانستان به عملیات خود ادامه می دهند.


شنبه 29 فروردین:


  • 1902:
  •   دانمارک به عنوان نخستین کشور، انگشت نگاری را به منظور تشخیص هویت بکار گرفت.
  •  یکشنبه 30 فروردین


    تاسیس کشور بلژیک و نگاهی کوتاه به تاریخچه و ساختار آن

    نشست نوزدهم اپریل 39 لندن استقلال، بیطرفی و سلطنتی بودن» بلژیک را تضمین کرد و همین تضمین بازی ها» از علل دو جنگ جهانی قرن 20 بود و ترس از سلاح اتمی است که مانع جنگ جهانی دیگری شده است، نه ابتکار و خردمندی دولت ـ مردان».
         بلژیک از زمان سلطه رومی ها که یک ایالت این امپراتوری به نام گالیا بلژیکا» بود تا انقلاب سال 30 به صورت یک کشور مستقل نبود و حاکمیت ملی نداشت. این انقلاب استقلال بلژیک را اعلام داشت که نشست سال 31 قدرتهای اروپایی آن را تایید و نشست 39 لندن این استقلال را تضمین کرد.
        ساکنان ِ به آن ترتیب استقلال یافته 30 هزار کیلومتری (و اینک 11 میلیون نفری) سه گروه بوده اند؛ فلاندرها در شمال، والون ها در جنوب و آلمانی ها در جنوب شرقی. فلاندرها به زبان فلمیش (فلمینگ) تکلم می کنند و والون ها» فرانکو فون (فرانسوی زبان) هستند با فرهنگ های مختلف و در زمان برتری هر قدرت اروپایی؛ اسپانیا، فرانسه و . تابع آن قدرت و در نتیجه صحنه جنگها. ناپلئون در سال 15 در واترلو (ناحیه ای در نزدیکی بروکسل) شکست نهایی خورد. از این زمان بود که بلژیکی ها به اندیشه استقلال افتادند. بلژیک یکی از کشورهای دو زبانه جهان است و اینک عملا پایتخت ناتو و اتحادیه اروپا. اشتراک زبان، نژاد و فرهنگ با دو همسایه، سبب شده بود که اتحادیه بنه لوکس (هلند، بلژیک و لوکزمبورگ) به وجود آید. هرسه کشور از موسسان اتحادیه اروپا هستند.


    دوشنبه 31 فروردین



    اعلام آزادی مذهبی و مهاجرت یهودیان اروپا به آمریکا ـ شهرهای یهودی نشین جهان بیستم اپریل 1657 دولت هلند به یهودیانی که به نیوآمستردام (نیویورک کنونی) مهاجرت کرده بودند آزادی مذهبی داد. یهودیان در قرون وسطی و جدید در بسیاری از نقاط اروپا بویژه در اسپانیا و آلمان تحت اذیت و آزار قرار می گرفتند و گاهی هم کشتار می شدند. در آن زمان، هلند و انگلستان برای آنان جای امن بود و ازجمله نیوآمستردام در آمریکای شمالی که از سال 1625 هلندی نشین شده بود و هلندی ها از دژ منهتن و پایگاه دریایی هلند در اینجا، مستعمرات آمریکایی شان را زیر نظر داشتند. انگلیسی ها که از 1607 گام به آمریکای شمالی گذارده بودند در سال 1664 چهار ناو توپدار و شماری تفنگدار به نیوآمستردام فرستادند و این منطقه و عملا از سال 1665 متعلقه انگلیسی ها شد که آن را به افتخار دوک آو یورک (بعدا پادشاه انگلستان) به نیویورک تغییر نام دادند و این دست به دست گشتن در مهاجرت یهودیان از اروپا تاثیر نگذاشت زیراکه انگلیسی ها هم یهودآزار» نبودند. ادامه این مهاجرت سبب شده است که طبق آمار سال 2013، بیش از 2 میلیون و 35 هزار یهودی یعنی حدود 15 درصد یهودیان جهان در نیویورک زندگی کنند و شهر نیویورک پس از تل اویو دومین شهر یهودی نشین جهان است. در تل اویو حدود سه میلیون یهودی زندگی می کنند.
        سایر شهرهایی که بیش از یکصد هزار یهودی در آنجا زندگی می کنند، (طبق آمار سال 2013) به ترتیب از این قرار اند:
        ـ لس آنجلس: 630 هزار
        ـ اورشلیم (قدس): 580 هزار
        ـ فلوریدای جنوبی: 550 هزار
        ـ پاریس: 310 هزار
        ـ فیلادلفیا: 280 هزار
        ـ اتلانتا: 270 هزار
        ـ شیکاگو: 265 هزار
        ـ بوئنوس آیرس: 256 هزار
        ـ بوستون: 230 هزار
        ـ سانفرانسیسکو: 220 هزار
        ـ لندن: 205 هزار
        ـ واشنگتن: 178 هزار
        ـ تورونتو: 165 هزار
        ـ کی اف (اوکراین): 122 هزار
        ـ مسکو: 115 هزار
        ـ سن پترزبورگ: 104 هزار
        ـ مونترال: 102 هزار
        ------
        شهرهای بالتیمور، لاس وگاس، سن دیاگو و دیترویت واقع در ایالات متحده آمریکا هرکدام 100 هزار


    سه شنبه 1 اردیبهشت




    50 سال پس از اجتماع باندونگ و ایجاد جامعه غیر متعهد در جهان دو قطبی وقت

    21 اپریل 2005 سران و نمایندگان بیش از 80 کشور در جاکارتا اجتماع کرده بودند تا یاد کنفرانس 29 کشور آسیایی ـ آفریقایی را که در اپریل 1955 در شهر باندونگ (اندونزی) برگزار شده بود گرامی دارند و با توجه به اوضاع جاری جهان، خودرا متعهد به همکاری های تازه کنند. کنفرانس باندونگ سال 1955 با هدف ریشه کن ساختن آثار هرگونه استعمار از مشرق زمین و آفریقا تشکیل شده بود، و در دهه نخست قرن 21 اعتقاد عمومی بر این بود که تفکر استعمار هنوز از میان نرفته و استعمارگران تنها تغییر لباس داده اند.
        در دهه 1950، در جهان، دو بلوک غرب (ناتو) و شرق (پیمان ورشو) باهم در رقابت و معارضه بودند و از این رهگذر، ملل دیگر نسبتا آسوده می زیستند و اتحادیه های منطقه ای آنها فعالیت چشمگیر داشتند از جمله اتحادیه عرب که امروزه تنها نامی از آن بر روی کاغذ باقی مانده است.
        با توجه به وجود دو بلوک رقیب در جهان آن روز یا به تعبیری بلوکهای کاپیتالیسم و سوسیالیسم، محصول نشست باندونگ سال 1955، جنبش تازه ای بود که خارج از دو بلوک تشکیل شد و رومه نگاران آن را به جهان سوم (جامعه کشورهای غیر متعهد) شهرت دادند که پس از فروپاشی اسرارآمیز بلوک سوسیالیست و برغم قدرت یافتن بلوک دیگر (ناتو)، آن جنبش (جامعه غیر متعهدها) کمرنگ و فعالیت آن به صفر نزدیک شده است. جنبش عدم تعهد» در زمان تاسیس، ژاپن را به خود راه نداد زیرا که با آمریکا پیمان امنیت و دفاع مشترک داشت ولی نخست وزیر ژاپن در کنفرانس 2005 حضور یافته بود.
        فکر ایجاد جنبش عدم تعهد از نهرو، عبدالناصر، تیتو و چو ئن لای بود که پس از فوت آنان رنگ و جلای خود را از دست داده بود.
        
    گوشه ای از کنفرانس سال 1955 باندونگ - چو ئن لای و ناصر در عکس دیده می شوند


        
    برخی از شرکت کنندگان در مراسم پنجاهمین سالروز کنفرانس باندونگ


        
    روسلان عبدالغنی وزیر امورخارجه اندونزی در سال 1955 و نخستین دبیرکل جنبش غیرمتعهدها که اورا با ویلچر به مراسم پنجاهمین سالگرد باندونگ آورده بودند و دو ماه بعد هم درگذشت



              چهارشنبه 2 اردیبهشت



    ابتکار برزیل در ساخت یک پایتخت تازه که دارد جهانی می شود

    نماد برزیلیا

    برزیلی ها 23 آوریل را سالروز تاسیس کشور خود می دانند ولی دولت وقت این کشور 21 آوریل 1960 (سالروز اعدام تیرادنتسTiradentes قهرمان استقلال برزیل) برزیلیا پایتخت تازه برزیل را گشود و ادارات مرکزی سه قوه حکومتی را به آنجا منتقل کرد. برزیل تنها کشور جهان بشمار می آید که برای حل مسئله ترافیک و جمعیت و مشکلات ناشی از آنها، برای پایتختی خود یک شهر تازه، و درست در مرکز کشور ساخته و محدودیت هایی برای ست در آنجا وضع کرده است. مشکلات محیط زیستی سبب شده است که برخی از دولتها به اندیشه انتقال پایتخت ها به شهری کوچک و یا تازه ساز در مرکز کشور افتند. برزیلیا پایتخت تازه برزیل ظرف 41 ماه ( 1956 تا 1960) ساخته شد.
        
    P. A. Cabral

    پدرو آلوارس کابرال Pedro Alvares Cabral دریانورد پرتغالی که 22 آوریل 1500 میلادی به آبهای برزیل رسیده بود روز بعد (23 آوریل) از کشتی پیاده شد و پای بر این سرزمین قاره آمریکا گذارد که چون دارای جنگلهای درخت برزیل (چوب سرخ) بود نامش را برزیل گذارد و پس از چند روز، یکم ماه مه، آنجا را ملک شخصی پادشاه پرتغال اعلام داشت و با نصب یک پرچم پرتغال و یک صلیب چوبی که همانجا ساخته شده بود آن سرزمین پهناور و مس را به همین آسانی متصاحب شد.
         کابرال و همراهانش هنگام ورود به برزیل با انبوه بومیان (سرخپوستان) رو به رو شدند که در کلبه های بزرگ زندگی می کردند و در گهواره (هموک) می خوابیدند و برای شکار از تیر و کمان استفاده می کردند. آنان مردمانی صلح طلب بودند و در صدد وارد ساختن آزار به تازه واردین برنیامدند. برزیل با وسعتی بیش از هشت میلیون و پانصد هزار کیلومتر، تا قرن نوزدهم وابسته به پرتغال کوچولو بود.






    پنج شنبه 3 اردیبهشت

    لنین: طبقه استثمارگر می کوشد که حکومت و رسانه ها را از دست ندهد - اعلامیه لنین درباره عامل اختلاف طبقاتی



        لِنین ( ولادیمیر ایلیچ) 22 اپریل 1917 (سوم اردیبهشت) و شش روز پس از بازگشت از تبعید به وطن، در زادروز خود بیانیه ای منتشر ساخت که یک تعریف جامع از ایجاد طبقه (کلاس) میان اعضای یک جامعه (مردم) و کینه و نفاق به شمار آمده است.
         در این بیانیه چنین آمده بود: بشر ذاتا جمع ثروت در دست یک، یا چند فرد و چند خانواده را عملی درست، منطقی و به حق نمی داند و در نتیجه نمی تواند آن را تحمل کند. بنابراین، سرچشمه دشمنی ها و مبارزات پنهان و آشگار از همین جاست. همین اختلاف طبقاتی و جداسازی انسانها که یکسان و برابر زاده می شوند در طول تاریخ باعث جنگها و طغیان ها بوده است و تا مسئله ثروت و خروج آن از دست شماری کم حل نشود؛ این جنگ و جدالها ادامه خواهد داشت. تاریخ نشان داده است که توده ها از هر فرصت به دست آمده، برای پس گرفتن ثروت که آن را حق خود می دانند استفاده خواهند کرد که غالبا همراه با خونریزی و تخریب بوده است. توده ها مقامات دولتی را هم دست نشانده ثروت جویان و پولپرستان می دانند و با به دست آوردن فرصت آنان را به زیر خواهند کشید. طبقه ثروتمند استثمارکننده سایرین است و استثمارگر همه تلاشها و نیرنگها را بکار می گیرد تا این امتیاز خود را از دست ندهد و در درجه اول می کوشد که طبقه تحت استثمار و ستم آگاه و روشن و صاحب معلومات لازم (معلومات عمومی و ضروری) نشود. طبقه استثمارگر مساعی خود را بکار می برد که نه تنها قدرت حکومتی و دولت را درکنترل داشته باشد بلکه ابزارهای اطلاع رسانی و روشنگری (مطبوعات) هم مستقیم و غیر مستقیم از دستش خارج نشود و . و ما بپاخاسته ایم تا به این وضعیت و این بی عدالتی عظیم پایان بدهیم، زیرا که عدالت و برابری خواست نهائی هر انسان است. شوق به جمع کردن پول که یک عادت روانی، و به زیان توده ها است باید تبدیل به اشتیاق های دیگر شود ــ شوق خدمت به همنوع، به بشریت، به دانش، به تحقق جامعه بدون طبقه، به تامین سعادت مردم، به بسط عدالت، به صلح و برادری و
        لنین که پولپرستی، جاه و برتری جویی از این طریق را عامل ایجاد طبقه و کلاس» در یک جامعه خوانده بود ثابت کرده بود که توده ها (اکثریت و طبقات پایین تر) آرامش نخواهند داشت، زیرا که کینه ثروت دارها روانِ آنان را رها نخواهد ساخت و آماده طغیان خواهند بود. لنین نیز بمانند مارکس اقتصاد را عامل اصلی جنگ ها، و نابرابری اقتصادی و وجود کلاس در جامعه را عامل نه تنها جنحه و جنایات روزمره بلکه طغیان عمومی (انقلاب) به دست داده بود که کوتاهی دولت هایی که در کنترل اصحاب پول هستند آن را دامن می زنند.
         لنین در بیانیه قبلی خود (بیانیه 16 اپریل 1917) که آن را پس از بازگشت از تبعید 11 ساله صادر کرده بود کاپیتالیسم و آزمندی دولتهای استعمارگر را عامل جنگ جهانی اول (و در آن زمان؛ جنگ جاری) خوانده بود که نتوانسته بودند بر سر چاپیدن کشورهای ضعیف تر و بلعیدن مواد خام و کارگر ارزان سرزمین ها به سازش برسند.
         لنین درگیری و هرگونه جنگ بر سر استثمارملل و گسترش منطقه نفوذ را یک بیشرمی گستاخانه و جنایت نسبت به بشریت خوانده بود.
         لنین که 22 اپریل 70 به دنیا آمده بود و با انقلاب اکتبر 1917 روسیه تزاری را به صورت یک جمهوری فدراتیو سوسیالیستی درآورده بود 54 سال عمر کرد و 21 ژانویه 1924 درگذشت.


    جمعه 4 اردیبهشت

    تاجگذاری رضاشاه ـ نقش فروغی در دو پرده!

    رضاشاه در 47 سالگی
    سه روز پس از امضای پیمان دوستی و امنیت مشترک ایران و ترکیه، چهارم اردیبهشت 1305 (اپریل 1926) رضاشاه پهلوی و در آن زمان 47 ساله طی مراسمی تاجگذاری کرد. وی در این مراسم که در کاخ گلستان برگزار شده بود، شخصا تاج را سر نهاده بود. به این مناسبت در سراسر ایران سه روز جشن و چراغانی بود. رضاشاه که با تاجگذاری، دارای دربار سلطنتی شده بود عبدالحسین تیمورتاش را وزیر دربار خود کرد. در آن زمان، محمدعلی فروغی نخست وزیر بود [فروغی در جریان برکناری رضاشاه در شهریور 1320 هم نخست وزیر بود، در سال 1305 دوست رضاشاه و در سال 1320 دشمن او!].
        در پایان مراسم تاجگذاری چند ژنرال ازجمله وزیر جنگ و فرماندهان لشکرهای جنوب، غرب، شرق، آذربایجان و تیپ شمال عنوان آجودان شاه گرفتند. پس از مراسم، هواپیماهای نظامی ایران در آسمان تهران نمایش پرواز دادند و دو روز بعد بی سیم کشور آغاز بکار کرد که محل آن در نزدیکی چهارراه سید خندان هنوز به باغ بی سیم معروف است که اینک مقرّ وزارت پست و تلگراف و تلفن (مخابرات) است.
         مجلس موسسان در 22 آذر سال 1304 چهار اصل از اصول متمم قانون اساسی را اصلاح، ژنرال رضاخان پهلوی فرمانده ارتش (سردار سپه) و نخست وزیر وقت را شاه و سلطنت را در خاندان او موروثی کرده بود.
        پهلوی یکم (متولد مارس 78 در سوادکوه مازندران و متوفی در جولای 1944 در تبعید در یوهانسبورگ آفریقای جنوبی و عملا زندانی دولت لندن) قبلا نظر به جمهوری شدن ایران داشت ولی در سال 1304 هجری خورشیدی ناگهان تغییر عقیده داده بود!.
    رضاشاه بر تخت سلطنتی در روز تاجگذاری (اپریل 1926)


    شنبه 8 فروردین


    آدنائر در تهران ـ احساس دوستی هزاران ساله ایرانیان و ژرمن ها ـ هدف از تجربه فروشگاه فردوسی

    آدنائر
    کنراد آدنائر صدر اعظم وقت آلمان غربی (آلمان فدرال) هشتم فروردین 1336 برای مذاکره با مقامات ایران به ویژه در زمینه های اقتصادی وارد تهران شد و اقامت او پنج روز طول کشید.
        وی نخستین صدراعظم آلمان پس از جنگ جهانی دوم بود که از ایران دیدن کرد. در آن زمان، بر خاک آلمان که نیروهای دولت های فاتح جنگ در آنجا مستقر بودند دو دولت حکومت می کرد و این سرزمین به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شده بود.
         آدنائر در طول اقامت در تهران سعی کرد که ایرانیان را از گسترش داد و ستد تجاری با آلمان شرقی (آلمان کمونیست) دلسرد کند و از نزدیک شدن به آن برحذر دارد.
         هنگام سفر آدنائر به تهران، آلمانی ها سرگرم اجرای چند پروژه در ایران بودند از جمله ایجاد فروشگاه فردوسی (واقع در خیابان فردوسی تهران که بعدا برایش شعب متعدد به نام فروشگاههای شهر و روستا تاسیس شد) که وابسته به دولت بود و انواع کالا را عرضه می داشت تا موازنه برقرار و فروشگاههای دیگر نتوانند گرانفروشی کنند. [همین کاری که در آمریکا می شود و فروشگهای زنجیره ای بزرگ قیمت ها را کنترل و با ایجاد رقابت عملا مانع گرانفروشی فروشگاههای کوچکتر می شوند.].
        در کتاب راههای کنترل قیمت ها» آمده است: "هدف از تاسیس فروشگاه فردوسی که قرار بود پس از یک دوره تجربه (آزمایش)، به صورت شعب افزایش یابد رها شدن ایران از دست دکان و دکانداری بود که کنترل آنها از لحاط مرغوبیت اجناس، بهداشتی بودن محیط و کالا، قیمت ها، دریافت مالیات دولت از فروش و اجرای ضوابط خرید و فروش و پس گرفتن» امکان پذیر نبود.".
         در تاریخ اقتصاد ایران، از فروشگاه فردوسی به عنوان مادر فروشگاههای دولتی شهر و روستا» نام برده شده است ـ برنامه خوبی که دنبال نشد و دکانداری در ایران باقی مانده است که روشی کهنه و قدیمی است.
        ایرانیان به لحاظ همنژادی همواره با ژرمن ها (آلمان بزرگتر و اتریش بزرگتر) روابط حسنه داشته اند و ایران به خاطر همین احساس دوستی با آلمان، در دوران دو جنگ جهانی قرن بیستم آسیب فراوان دید. خوب است که به بانو مرکل توصیه شود تا تاریخ روابط دو ملت را مرور کند و به ایرانیان به چشم دیگری نگاه کند. به اظهار برخی، وی تنها صدر اعظم در تاریخ آلمان است که رفتار دوستانه نسبت به ایرانیان از خود نشان نداده است ـ ایرانی که دو بار به خاطر داشتن احساس دوستی نسبت به آلمانی ها اشغال نظامی شد و آسیب دید. پس از جنگ جهانی دوم، باز این ایران بود که به عنوان نخستین کشور داد و ستد گسترده با هر دو بخش آلمان ـ غربی و شرقی ـ برقرار کرد.
        بانو مرکل باید بداند که در دوران برتری رومیان، ژرمن ها هیچگاه حاضر نشدند به صورت مِرسنِر آنان (با دریافت مزد نقدی) با ایرانیان وارد جنگ شوند و مورخان، این را یک بازتاب عاطفی و روانی بزرگ خوانده اند که در طول تاریخ کمتر نظیر داشته است. [ایرانیان ژرمن هارا به نام یک طایفه آنان که مستقر در مرز سویس، فرانسه و ایتالیا بوده و آلمان و آلمان ها خوانده می شده آلمانی می گویند.].

    یکشنبه 9 فروردین

    سازش شاه و صدام حسین ـ کینه صدام نسبت به ایرانیان و توطئه هایی که مرتکب شد

    در این حالت هم صدام کینه اش به فارس ها را منعکس کرد

    نهم فروردین 1354(28 مارچ 1975) و درپی سازش پنجم اسفند 1353 شاه و صدام حسین در الجزیره و متعاقب آن دیدار امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت از بغداد اعلام شد که اختلافات مرزی ایران و عراق بر طرف شده و مناسبات دو کشور به حالت عادی باز گشته است.
        پس از توافق شاه با صدام، دولت ایران، برغم ت دیرپای واشنگتن، کمکهای خود به کردهای عراق از جمله کمکهای نظامی را قطع کرد و به مصطفی بارزانی و یارانش اطلاع داد که تنها می توانند در کرج اقامت کنند و تحت حمایت ایران باشند. سالها ایران ناقل کمکهای آمریکا به کردهای عراق بود که با هدف کسب خودمختاری با دولت صدام حسین می جنگیدند. دولت وقت ایران، خود نیز کمکهای چشمگیر به کردهای عراقی کرده بود و این کمکها باعث چند برخورد مرزی ایران و عراق و اخراج ایرانی تبارها از عراق و بازداشت بعضی از آنان شده بود.
        باوجود توافق الجزایر، صدام حسین کینه ایرانی را از دل بیرون نکرد و در آخرین لحظه حیات (آخرین روز دسامبر 2007) و زمانی که طناب دار در گردنش بود این کینه را با صدای بلند اعلام داشت که ضبط شده است. پیرو» مامور عربی زبان اف. بی. آی. که ماهها در زندان بغداد به عنوان مترجم، با صدام بود در یک مصاحبه به گزارشگر برنامه سیکستی مینیتز شبکه سی. بی. اس گفته است که صدام همه اش از توطئه پارس ها و هدف های آنان در عراق سخن می گفت. صدام قبلا هم گفته بود که ایرانیان برای جنوب شیعه نشین و نفتخیز عراق نقشه ها دارند. وی افزوده بود که پس از برکناری شاه، اگر دریادار مدنی کرمانی که یک ناسیونالیست ایرانی بود استاندار خوزستان و فرمانده نیروی دریایی ایران نشده بود، تحقق نقشه او برای خوزستان قطعی بود.
        به باور برخی از تاریخنگاران (!)، صدام در سال 1978 به سقوط شاه کمک کرد. طبق همین باور، کدورت دولت واشنگتن از اقدام شاه در قطع راههای کمک به کردهای عراقی از طریق ایران، از سال 1975 (تا پایان کا شاه) دیگر فراموش نشد. کردهای عراقی از دوران جنگ جهانی اول مطمح نظر آمریکا بوده و از دهه 1950 هم دولت اسرائیل در این زمینه به موازات ت واشنگتن حرکت می کند. دیدار مارس 2008 دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا از منطقه کردنشین عراق و استقبال بسیار گرمی که از او شد مؤید ادامه ت قدیمی آمریکا از کردهای عراقی است که ادامه آن ممکن است پای ترکیه و ایران و حتی سوریه را به این مسئله بکشاند.

    دوشنبه 10 فروردین

    آمریکا آلاسکا را از روسیه به 7 میلیون دلار خرید
    Willian H. Seward
    خرید آلاسکا از روسیه سی ام مارس 67 قطعی شد، ولی انجام معامله و تحویل آلاسکا از جانب روسیه به آمریکا موکول به تصویب شرایط معامله در سنای آمریکا شد که سنا نیز در جلسه 9 آوریل خود قرارداد معامله را تصویب کرد.
        طبق قرارداد معامله، آلاسکا مهاجرنشین روسیه در قاره آمریکا به مبلغ هفت میلیون و دویست هزار دلار خریداری شد ــ هر هکتار 2 پنی (دو صدم دلار ).
        ویلیام سیوارد (Willian H. Seward) وزیر امورخارجه کابینه های ابراهام لینکلن و اندرو جانسون برای خرید آلاسکا تلاش فراوان کرد. وی برای قانع کردن سنای آمریکا به خرید آلاسکا به مبلغی که ذکر شد در نطقی طولانی جزئیات اهمیت منابع زیر زمینی، ماهی گیری و . این منطقه وسیع را برشمرد. سناتورها مبلغ خرید را بیش از ارزش اراضی یخزده! آلاسکا می دانستند که سرانجام با سخنرانی سیوارد قانع شدند. سیوارد یک تمدار عضو حزب جمهوری خواه آمریکا بود.
        آلاسکا که کانادا آن را از خاک اصلی ایالات متحده جدا کرده است اینک یکی از ایالات پنجاه گانه این کشور است و علاوه بر منابع زیر زمینی ازجمله نفت و جاذبه های توریستی و صنعت ماهی گیری دارای اهمیت استراتژیک ویژه است و کشور ایالات متحده را در همسایگی روسیه و چین و نزدیک به ژاپن قرار داده است و هر سال که می گذرد اهمیت کار سیوارد بیش از پیش بر امریکاییان آشگار می گردد.

    سه شنبه 11 فروردین

    آمریکا ویرجین آیلند را از دانمارک خرید
     31 مارس 1917 دولت امریکا جزایر هند غربی دانمارک را به مبلغ 25 میلیون دلار خریداری کرد و نام آنها را ویرجین آیلند» آمریکا گذارد. در سال 67 نیز دولت واشنگتن آلاسکا را از روسیه خریداری کرده بود. این دو خرید در یک روز از سال جشن گرفته می شوند.

    چهارشنبه 12 فروردین

    روزی که سنگاپور کلنی انگلستان شد ـ این کشور - شهر» در یک نگاه
     سنگاپور واقع در شبه جزیره Malay و تنگه مالاکا که از سال 19 به کنترل انگلستان درآمده بود از یکم آوریل 67 یک کلنی انگلیسی اعلام شد. این کشور ـ شهر دریایی (جزیره شکل) در سال 1959 دارای دولت داخلی و از سال 1963 از اعضای فدراسیون مایا شده بود و چون دولت اندونزی ادعای مالکیت تعدادی از ایالت های این فدراسیون را کرد، سنگاپور در 1965 از فدراسیون مایا جدا و اعلام استقلال کامل کرد. در سنگاپور که قبل از انگلیسی ها، پرتغالی ها و هلندی ها سروری داشتند جوامع بزرگ چینی، مالایایی و هندی زندگی می کنند و یک مرکز جهانی اقتصاد است. شمار چینی های سنگاپور بیش از جوامع دیگر این کشور ـ شهر پنج میلیون نفری 710 کیلومتری است. یک سوم جمعیت سنگاپور را خارجیان تشکیل می دهند. سنگاپور که در آن نظم و امنیت دقیقا رعایت می شود پنجمین کشور ثروتمند جهان بشمارآورده شده و تنها کشور انگلیسی زبان آسیا است. در دوران جنگ جهانی دوم، امپراتوری ژاپن تحت شعار اخراج اروپاییان از آسیا، درپی یک نبرد سخت و اسارت نظامیان انگلیسی سنگاپور را از دست دولت لندن خارج کرده بود و از 15 فوریه 1942 تا سپتامبر 1945 در اشغال نظامی امپراتوری ژاپن بود.
        سنگاپور (سینگاپور – سینگاپورا) نامی است که در قرن چهاردهم سانگ نیلا یوتاما» شاهزاده سوماترائی بر آن نهاده است. وی هنگام شکار در این منطقه چون جانوری شبیه شیر (احتمالا ببر) را مشاهده کرده بود آنجا را سینگا (شیر) و پورا (شهر) نامید. این منطقه تا ورود پرتغالی ها بخشی از امپراتوری سوترایی بود. مهاجرت هندیان و چینیان به سنگاپور با استعمار آن توسط انگلیسی ها آغازشد.
         توماس راف» انگلیسی در 19 به نام کمپانی هند شرقی انگلستان امتیاز فعالیت در سنگاپوررا که یک ایستگاه دریایی مناسب و محلی برای مبادله کالا بود از سلطان حسین شاه» پادشاه منطقه مالاکا (مالاکان به پایتختی جوهور ـ سوماترا) گرفت که با همین دستخط، انگلستان مالک آن شد.

    پنج شنبه 13 فروردین

    رویدادهای گنبد و کردستان و تغییر رئیس ستاد ارتش در فروردین 1358 ـ رویدادهایی که نباید فراموش شوند تا تکرار نشوند

    ژنرال قره نی

    دو هفته اول فروردین 1358 گزارشهای مربوط به رویدادهای گنبد کاووس (گرگان) و کردستان، ایرانیان را نگران آینده میهن خود کرده بود، مخصوصا که در خوزستان هم معت پراکنده در جریان بود، زمزمه هایی از بلوچستان به گوش می رسید و برخی از کمونیست های افغان که حکومت را به دست گرفته بودند اشاره به ایجاد جمهوری خراسان به پایتختی هرات می کردند و یادآوری رویدادهایی از این دست؛ برآمادگی ها می افزاید و از تکرار جلوگیری می کند و لذا نباید گذارد که فراموش شوند.
         در این میان اعلام شده بود که سرلشکر محمد ولی قره نی رئیس ستاد ارتش جای خود را به معاونش سرلشکر ناصر فربد داده است. گفته شده بود که علت این کناره گیری، سختگیری قره نی درقبال رویدادهای کردستان و گنبد (برای جلوگیری از تجزیه ایران) و اعزام یگانهای ضربتی ارتش به این مناطق بوده که کمونیست های داخلی را که از فعالان انقلاب بودند به خشم آورده، و به دولت موقت (دولت مهدی بازرگان) اخطار داده بودند! این تغییرات در حقیقت هفتم فروردین انجام گرفته بود ولی موضوع اعلام نشده بود!. در این تغییرات شاد مهر» معاون دیگر قره نی نیز سمت خود را از دست داده بود.
         رویدادهای گنبد کاووس که با حمله به یک مرکز پلیس و دستگیری رئیس مرکز آغاز شده بود 20 کشته برجای نهاده بود. در اینجا ارتش و سایر نیروهای مسلح سریعا وارد عمل شدند و مسئله را پایان دادند. کمونیستها و به ویژه فدائیان خلق متهم به دامن زدن مسئله گنبد شده بودند. از همه این رویدادها بوی جدایی طلبی به مشام می رسید. تعجب در اینجاست که چرا در این شرایط دولت موقت با کناره رئیس ستاد ارتش که هدفی جز جلوگیری از تجزیه میهن نداشت موافقت کرده بود. سرلشکر قره نی رئیس رکن دوم و معاون ستاد ارتش بود که در سال 1336 به اتهام اقدام علیه شاه بازداشت شده بود. در آن زمان، اطلاعات ارتش را رکن دوم» می نامیدند. تجزیه طلبان در دفاع از خود و مخالفت با قره نی اورا متهم می کردند که پس از براندازی 28 امُرداد از آنان بازجویی کرده و ضمن بازجویی خشونت به خرج داده بود. وی یک بار هم گفته بود: شاید ارتش ما که در جریان انقلاب تضعیف روحیه شد نتواند با شوروی بجنگند ولی خواهد توانست به آسانی جدایی طلبان را سرکوب و از میان بردارد. این اظهار قره نی در برخی از جراید این طور تفسیر شده بود که او خواسته بود غیر مستقیم بگوید که در حوادث گنبد دست شوروی هم در کار است.
         پس از تغییرات ستاد ارتش و ختم مسئله گنبد، دیری نپایید که قره نی در خانه اش ترور شد و گروه فرقان را متهم به این قتل کردند.

    جمعه 14 فروردین

    قتل خسروپرویز ـ شاهی که اشتباهش ایران را برباد داد ـ درسی برای آنان که می خواهند زمامدار شوند
    سکه زرّین خسروپرویز با تصویر او
    طبق برخی از کتاب های تاریخ، خسرو پرویز ـ شاه ساسانی ایران که از 31 دسامبر 627 (نیمه شب و آغاز سال 628) در کاخ سلطنتی تیسفون بازداشت بود سوم اپریل 628 میلادی به تصمیم افسران ارشد و مقامات تراز اول دولت و تائید پسرش شیرویه» کشته شد و این قتل، آغاز پایان امپراتوری ایران در عهد باستان بود که این ابرقدرت یک دهه بعد از آن در قادسیه از عرب های مسلمان شکست خورد، ظرف 14 سال فروپاشید و مهاجرت اعراب از جنوب غربی و سپس اقوام آلتائیک از شمال شرقی به ایرانزمین آغاز شد و آسیب دیدگی اصلی، از همین مهاجرت ها بود که شاهان ایران 12 قرن مانع از آن شده بودند تا تخریب فرهنگی صورت نگیرد. می دانیم که کوروش بزرگ جان خودرا در راه ممانعت از همین مهاجرت ها به تاجیکستان امروز ازدست داد. مورخان دیگر، قتل خسروپرویز را چهار روز پس از بازداشت، و در ژانویه 628 نوشته اند. به نوشته پاره ای از مورخان، خسروپرویز چند هفته در تاریکخانه کاخ سلطنتی زندانی بود که تصمیم به قتل او گرفته شد و مرگ او در ماه فوریه سال 628 صورت گرفت.
         خسرو پرویز در طول سلطنت خود با لشکرکشی های غیر ضروری و تصرف نقاط دوردستی چون اسکندریه مصر و نیز رنجاندن و از دست دادن ژنرالهایی چون بهرام مِهران (بهرام چوبین) و شهربراز و عصبی ساختن مسیحیان با انتقال صلیبی که مسیح در مارس سال 33 میلادی (گود فرایدی) در اورشلیم با آن مصلوب شده بود از فلسطین به تیسفون، کشور را تضعیف و در برابر انبوهی دشمن قرارداده بود. علت بازداشت او در کاخ، رها ساختن ارتش ایران در برابر رومیان درنینوا» و فرار به تیسفون و پناه بردن به شراب بود.
         پس از وی شیرویه به نام قباد دوم شاه ایران شد و با این که با دادن امتیازهای متعدد صلح با امپراتوری روم شرقی (بیزانتیوم) را خرید نتوانست به آشفتگی داخلی پایان دهد و از اضمحلال تدریجی امپراتوری جلوگیری کند. به این ترتیب، اشتباهات یک فرد یک امپراتوری کهن را برباد و مسیر تاریخ جهان را تغییری کلی داد. در مدارس پرورش زمامدار و دوره های تاریخ استراتژی و پالیسی، کارهای خسروپرویز (تحت عنوان اشتباهات ی ـ نظامی خسرو دوم) وسیعا و از دید انتقادی تدریس می شود تا مدیران بعدی کشورها؛ چنان اشتباهاتی را مرتکب نشوند که تنها در دو قرن گذشته ویلهلم دوم، نیکلای دوم، هیتلر، گورباچف و . شدند.

    1 فروردین-شنبه:

    سالها صحبت از ایجاد کنفدراسیون ایران و افغانستان در میان بود. در نوروز سال 1339 (سال 1960)، سردار محمدداود صدراعظم وقت افغانستان به ایران آمد تا درباره این موضوع بررسیهای تازه ای صورت گیرد و به این سبب، وی هم در مراسم نوروز آن سال شرکت کرد، زیرا نوروز آیین مشترک مردم دو کشور است که تا قرن نوزدهم قلمرو حکومتی واحدی را تشکیل می دادند. اتباع دو کشور دارای نیاکان (تاریخ) زبان و فرهنگ مشترک هستند و به همین دلیل طبق نظر جامعه شناسان از جمله ماکس وبر» یک ملت محسوب می شوند، و به همین صورت تاجیکهای فرارود (پارسیان) که اینک در چند کشور زندگی می کنند.
        ترس از همین خویشاوندی و وحدت فرهنگی است که در سالهای اخیر فشارهای تازه ای وارد می آید که افغانها و به ویژه پشتونها به ایران و پارسیان منطقه فرارود (تاجیکها) نزدیک نشوند.
         در مذاکرات محرمانه نوروز 1339 سردار محمدداود خان با مقامات ارشد دولت ایران طرح ایجاد کنفدراسیون ایران و افغانستان مطرح شد که [معمّاگونه] به رومه های اروپا درز کرد و انتشار آن باعث مخالفت شدید دولت لندن و دولت مسکو شد. مسکو از آن می ترسید که تاجیکهای منطقه فرارود دوباره بپاخیزند و خواهان الحاق به آن کنفدراسیون شوند و لندن بیم داشت که خط مرزی دوراند» مآلا غیرقانونی اعلام و قبایل پشتون که با ترسیم این خط ازهم جدا شده اند به افغانستان بپیوندند. همین مخالفت ها مانع از اجرای طرح شد.  نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.


    یکشنبه 2 فروردین:

    امروز ــ 22 مارس ــ زادروز مجیب الرحمان بانی جمهوری بنگلادش است که در 1922 به دنیا آمد و در اوت 1975 در یک کودتای نظامی کشته شد. وی نخستین رهبر بنگلادش بود که اینک پدر و بنیاد گذار کشور بنگال خوانده می شود.
        جمهوری پاکستان از زمان تاسیس در 1947 شامل دو بخش مسلمان نشین هندوستان سابق بود که به فاصله دور از هم در طرفین جمهوری هند قرار گرفته بودند و به دلیل قرار گرفتن پایتخت در پاکستان غربی ، شرقی ها احساس می کردند که تحت سلطه واقع شده اند و اتباع درجه دوم بشمار می آیند .
        مجیب الرحمن رئیس حزب عوامی لیگ و نماینده پاکستان شرقی در پارلمان پاکستان همواره این جریان را مطرح می کرد و خواستار خود مختاری برای پاکستان شرقی در چار چوب جمهوری پاکستان بود. حزب عوامی لیگ با شعار : سوسیالیسم ، دمکراسی و جدایی دین از دولت هواداران فراوان داشت.
        اعزام سرباز تقویتی از پاکستان غربی در مارس 1971 به پاکستان شرقی که در دوران استعمار انگلستان بنگال شرقی خوانده می شد برای سرکوب طرفداران خودمختاری باعث تشدید درگیری دو پاکستان و نبدیل تقاضای خود مختاری به استقلال کامل شد و مبارزه ی به درگیری مسلحانه انجامید و چون دولت پاکستان مجیب الرحمان را به عنوان رهبر جنبش بازداشت کرد درگیری به جنگ مبدل شد و نظامیان پاکستانی که از بخش غربی اعزام شده بودند دست به خشونت شدید زدند. دولت هند که در انتظار چنین فرصتی بود به کمک بنگالی ها نیرو فرستاد که اواخر سال جنگ به شکست پاکستان غربی منجر شد و نظامیان پاکستانی به اسارت هندی ها در آمدند و پاکستان شرقی به نام جمهوری بنگلادش پا به عرصه وجود گذارد مجیب از زندان آزاد و رهبری آن را به دست گرفت.
         این کشور جوان که در آغاز کار حتی صندلی برای ادارات نوپایش نداشت در همان سالهای اول با چند حادثه سیل و توفان هم رو به رو گردید. چون مجیب از سه شعار قبلی حزب خود به سوسیالیسم توجه بیشتری کرد و دست به ملی کردن کارخانه های بزرگ زد و بیش از پیش به هند و کشورهای سوسیالیستی نزدیک شد مورد دشمنی افسران ارتش بنگلادش که همان نظامیان سابق پاکستان بودند و شهرت به نزدیکی با غرب داشتند قرار گرفت و در اوت سال 1975 بر ضد او کودتا کردند و او را کشتند.
        جمهوری بنگلادش بر خلاف پاکستان خیلی زود به دمکراسی ( از نوع خود ) بازگشت به گونه ای که حزب عوامی لیگ که بانو حصینه » دختر مجیب رهبری آن را به دست داشت اکثریت به دست آورد و در دهه 1990 قدرت را به دست گرفت و بانو حصینه رئیس دولت شد و سه سال این سمت را بر عهده داشت .


    دوشنبه 3 فروردین:

    امامعلی رحمان رئیس جمهوری تاجیکستان در مارس 2007 حذف پسوندهای روسی از اسامی خانوادگی تاجیکیان را اعلام کرد که در ایام نوروز این سال، هدیه ای بزرگ تلقی شده بود. به این ترتیب، از آن پس نام او امامعلی رحمان» خطاب می شود که قبلا رحمانوف بود. ممکن است بعدا یک پسوند پارسی نسبت هم بر آن افزوده شود، و بشود: رحمانیان، رحمان زاده و یا رحمان پور. وی در طول حکومت خود برای پالایش و تقویت زبان و ادبیات فارسی و تحکیم و گسترش فرهنگ نیاکان (پارسیان) و پیوندهای کشورهای پارسی زبان (ایرانزمین) تلاش های چشمگیر به عمل آورده است. روس ها در طول استیلای خود بر ناحیه فرارود، کوشش بسیار کردند که مردم ناحیه را از فرهنگ نیاکان (فرهنگ پارسی) دور سازند تا به اندیشه احیاء امپراتوری خود ـ با کمک سایر ایرانی تبارها نیافتند و گرد هم جمع نشوند و در حساس ترین منطقه جهان یک قدرت معارض نسازند.
        تاجیکیان روزهای ملی که میراث مشترک هزاران ساله نیاکان است به ویژه نوروز را بسیار گرامی می دارند. در ایام نوروز، دختران تاجیک (پارسی تبار) در پارک های ملی به این گونه (عکس زیر) از همگان استقبال و احترام می کنند:
        




        تاجیکیان (پارسیان ـ ایرانی تبارها) در نوروز باستانی که کهنسالترین عید ملی در جهان است، نخست از نیاکان، گذشتگان و گذشته یاد می کنند (شاهنامه می خوانند) و به دیدار آثار قدیم که تلاش و اندیشه و هنر نیاکان در آن منعکس است می روند. آنان به گونه ای با عشق تمام به دیدار آثار نیاکان می روند که گویی می خواهند با آنان راز و نیاز و درددل و ساعاتی را در هوایشان تنفس کنند. تاجیکیان که در افغانستان و کشورهای منطقه فرارود زندگی می کنند حدود سی میلیون نفرند. نیمی از آنان از 14 قرن پیش عنوان پارسیبان» را برای خود همچنان حفظ کرده اند. آنان پس از سلطه عرب، این عنوان را بر خود گذاردند تا نشان دهند که زبان پارسی و فرهنگ ایرانی خودرا پاسداری، محفوظ و پس از احیاء استقلال وطن به سراسر ایران منتقل خواهند کرد. آنان به این تعهد وفا کردند و زبان پارسی کنونی همان زبانی است که آنان برای ما حفظ کرده بودند. عکس زیر مربوط به این نوع دیدار از یک بنای قدیمی در نوروز 2007 است:
        



        در آستانه نوروز، (نیمه مارس2007) بود که در تاجیکستان، انجمن جهانی رومه نگاران پارسی نگار تاسیس شد، به همان گونه که در آنجا، قبلا انجمن ادیبان زبان پارسی تشکیل شده بود. عکس زیر گوشه ای از این نشست را در 12 مارس 2007 نشان می دهد:
       
    سه شنبه 4 فروردین

    آیا گسترش بنیه نظامی پکن از سال 2007 به معارضه تازه با آمریکا منجر خواهد شد؟ ـ گوشزدهای پی در پی رسانه های آمریکا به دولت خود
    شبکه های تلویزیونی آمریکا به ویژه شبکه کابلی سی ان ان» در طول مارس 2007 با پخش عکسهایی که سه نمونه آن در زیر آمده است پی در پی سخن از تصمیم رژیم پکن به تقویت بنیه نظامی خود و مآلا معارض آمریکا شدن به میان می آوردند. این شبکه ها از جت های جی ـ 10» و ناوشکن های موشک انداز و موشکهای ضد موشک و ضد ماهواره و سلاحهای اتمی رژیم پکن به شکلی سخن گفتند که گوشزد به دولت واشنگتن باشد تا آماده پیشگیری شود. به استدلال این شبکه ها، تقویت نظامی به تنهایی جلب توجه جهانیان نمی کند و تا پکن قدرت نمایی ی را آغاز نکند، جهانیان متوجه قدرت و رقابت آن با آمریکا نخواهند شد، زیرا قدرت نمایی ی است که خبر می سازد و مردم متوجه می شوند. شوروی سابق تنها وارد قدرت نمایی ی می شد که سر و صدا داشت. این شبکه ها در قالب خبر (تلویحا) به آمریکا یادآور شده بودند که خود را برای زورآزمایی قریب الوقوع با پکن ظاهرا خونسرد و آرام آماده کند.
        همزمان با این تبلیغات، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا از چین دیدن کرد. مقامات چینی به رئیس ستاد نیروهای مسلح آمریکا گفته بودند: چون شما و روسیه دارای موشک ضد ماهواره هستید، ماهم خواستیم که از این نوع سلاح داشته باشیم و درست دو سال بعد و در مارس 2009، در پی ممانعت نیروی دریایی رژیم پکن از فعالیت یک کشتی نقشه بردار نظامی آمریکا در منطقه آبهای هاینان، رسانه های آمریکا بار دیگر به تفسیر گزارش پنتاگون درباره ادامه تلاش این رژیم به تقویت بنیه نظامی خود و اینکه در حال ساخت سلاحهای دیجیتالی (برای مقابله با جنگ اینترنتی) و ضد موشک و گسترش تسلیحات اتمی - ماهواره ای است دست زده بودند. این نوع گزارش ها بعدا هم ادامه داشته است. ولی رسانه های آمریکا هنوز (تا بهار سال 2013) متوجه خطر اجاره بندر گوادَر پاکستان (در دریای عُمان و مجاور چابهار ایران) توسط رژیم پکن برای منافع آمریکا نشده اند. در این راستا، رژیم پکن راه پرتغالی ها در قرون 15 و 16 میلادی را می رود که بندر کالیکت و منطقه گوا» در هند (به محاذات گوادر) را تصرف و مستقر شدند و از اینجا دست اندازی به خلیج فارس، آبهای یمن و جنوب شرقی آسیا تا ماکائو و . آغاز کردند. رژیم پکن با یک ششم نفوس جهان به مواد خام، زمین و بازار فروش نیاز دارد و می دانیم که همه جنگها، عامل و انگیزه اقتصادی داشته اند. گام بعدی پکن کشیدن یک شاهراه از مناطق غربی خود از طریق افغانستان و بلوچستان به گوادر است. در برنامه پکن است که کاشغر را به یک کانون اقتصادی در غرب قلمرو خود تبدیل کند. دیر و یا زود واشنگتن متوجه خطر استقرار پکن در گوادَر خواهد شد و بنابراین بعید است که همه نظامیان خودرا از افغانستان استراتژیک خارج سازد. استقرار پکن در گوادر برای مسکو نیز خالی از خطر نیست که پتر بزرگ آرزو داشت به آبهای آن دسترسی داشته باشد و روس ها با همین انگیزه در دهه های اول قرن 19 با ایران وارد یک رشته جنگ شدند و در نیمه دوم این قرن منطقه فرارود را تصرف کردند که اینک پکنی ها با حربه اقتصادی وارد این منطقه شده اند. دانستن تاریخ بر هر مقام بالای دولتی لازم است.

    5 فروردین

    بپاخیزی یونانیان برای کسب استقلال میهن
    میهندوستان یونانی 25 مارس 21 برای پایان دادن به سلطه عثمانی که چند قرن ادامه داشت بپاخیزی مسلحانه خود را آغاز کردند که بیش از هفت سال طول کشید تا به ثمر رسید.
         این بپاخیزی از پاتراس» آغاز شد و استقلال طلبان دژ عثمانی ها در مورین» را متصرف شدند و دولت عثمانی مجبور شد برای جنگ با آنان از آلبانی و نقاط دیگر نیرو به یونان بفرستد.
         استقلال طلبان سپس جزایر سپتسای» و پسارا» را آزاد کردند و پس از تصرف نقاطی دیگر، در 13 ژانویه سال 22 اعلام استقلال کردند و برای کشور خود قانون اساسی نوشتند. اما، عثمانی اعتنا نکرد و بر شدت سرکوبی آنان افزود و چند بار دست به قتل عام زد تا به تدریج عوام الناس اروپا برای حمایت از یونانیان بپاخاستند، دولتهای روسیه، فرانسه و انگلستان که در انتظار چنین فرصتی بودند در ظاهر به خاطر کمک به یونانیان و درباطن برای رسیدن به هدفهای ی خود به دولت عثمانی اخطار کردند که یونانیان را به حال خود بگذارد و از این کشور خارج شود که عثمانی به این اخطار اعتنا نکرد و سه قدرت اروپائی بر ضد عثمانی دست به عملیات نظامی زدند و روسیه در بالکان چند شکست سخت به عثمانی وارد ساخت و
         یکی از صحنه های جنگ در 20 اکتبر 27 در ناوارینو» روی داد که مشهور است و سوژه چند فیلم سینمایی شده است. عثمانی سرانجام در یونان شکست خورد و محمد دوم سلطان آن 14 دسامبر استقلال یونان و مرزهای آن را برسمیت شناخت.

    5شنبه 6 فروردین

    منش، خصال، هوش و استعداد ایرانیان برپایه فرضیه های فرانسیس گالتون»
    Francis Galton
    برپایه مطالب چهار تالیف مهم فرانسیس گالتونFrancis Galton» پژوهشگر انسانشناسی قرون نوزدهم و بیستم و فرضیه های او، گردهمایی آنتروپولوژیست ها (انسانشناسان)، یوجنیسیست ها (نژاد و تبار شناسانEugenicists) و روانشناسان اروپایی درمارس 1925 بر فرضیه رجعت به اصل» صحه گذارد.
         دکتر گالتون انگلیسی (متولد منطقه بیرمنگام در 16 فوریه 22 و متوفی در 17 ژانویه 1911) نخستین پژوهشگری بوده است که فرضیه رگرشن تورد ظ مینRegression Toward the mean» را به دست آورده است.
         دکتر گالتون که در پزشکی و شناخت روان و خصلت ها (منش) تحصیل و سپس به اکناف جهان مسافرت و درباره جغرافیای انسانی، جوامع بشری و نیز وضعیت اقلیمی (آب و هوا) وسیعا مطالعه کرده بود، نخست تفاوت اثر انگشت انسان ها را به دست داد که به پدر انگشت نگاری» معروف شده است. وی سپس روش مطالعه در توارث خصلت ها از جمله به ارث بردن هوش، تعقل و انضباط را تنظیم کرد و قواعد آن را نوشت و تاکید کرد که روانشناسی افراد تا حدی زیاد به ذات و تبارشان ارتباط دارد و این قسمت از یافت های خود را در سال 69 در کتاب توارث نبوغHereditary Genius» منتشر ساخت که از همان زمان، گفته می شود که فرزندان نوابغ از نبوغ والدین و نیاکان خود برخوردار می شوند.
         انتشار این کتاب و تفسیر فرضیه های گالتون درباره توارث نبوغ، سبب شد که تا دهها سال، در جریان همسرگزینی توجه به وضعیت دماغی و هوش و منش های تباری و نژادی دو طرف مورد توجه خاص قرارگیرد که در دو سه دهه اخیر و به ویژه در تلقیح مصنوعی باردیگر به آن توجه می شود و نطفه نوابغ و افراد باهوش و با استعداد خریدار بیشتری دارد و گرانتر است (حتی از افراد دارای اندام و قیافه زیبا).
        گالتون که با چار داروین نسبت خانوادگی دارد پس از یک بررسی دقیق، همه جانبه و طولانی پیرامون دانشمندان و اندیشمندان انگلستان، در سال 74 کتاب نیچر و نورچرTheir nature & Nurture (طبیعت = ذات، و پرورش)» را منتشر ساخت و در آن ثابت کرد: هنگامی توارث نبوغ و منش می تواند ثمر دهد که فرد از پرورش متناسب و کامل برخورد شود. به عبارت دیگر؛ نبوغ ذاتی نیاز به شکوفا شدن دارد و این شکوفایی جز از طریق پرورش و آموزش (پرورش مقدم بر آموزش است) تقریبا میسر نخواهد بود و اگر پرورش، نادرست باشد، فردی که از تبار خوبان است، نبوغ خود را در راههای ناصواب بکار خود برد و نابغه انجام کار بد» خواهد شد.
        فرانسیس گالتون به تحقیقات خود ادامه داد و در سال 83 کتاب Inquiries into Human Faculty & its Developmentتفحص در زمینه دانش انسان و چگونگی تکامل آن» را منتشر ساخت و رسانه های گروهی (کتاب، نشریات، تریبونها، تصویر و .) را لازمه و ابزار این تکامل بیان داشت و تاکید بر سلامت آنها کرد، و سپس در سال 88 کتاب اندازه گیری دانش و توان اندیشیدن و هوش افراد» را به دست داد.
        تالیفات دکتر گالتون منحصر به همین چهار کتاب نبوده است؛ وی جمعا 340 رساله، مقاله و کتاب نوشته است. وی فرضیه هایش را در میان آرین های آسیا (هند و ایرانی ها) و اروپا (آلمانی ها و .) تجربه کرده است. او در مورد دسته ای از آرین های هندی، معروف به مارات هیMarat - hi» که عمدتا ساکن مهاراشترا» هستند گفته است که این قوم خصال نیاکان خود در طول هزاران سال را ازدست نداده و همچنان دلاور، وفادار به یکدیگر، خودکفا، منضبط، دارای تفکر نظامی، سپاهیگر، مقاوم و نترس، بی ریا و در قبال دوستان و بستگان خوش نیت و مددکار» هستند. وی مثال های دیگری از ایندو ـ سی تی ان (هند و سیستانی = تاجیکها و پارسیان خاوری شامل کشمیری ها، افغانها، ایرانی تبارهای آسیای میانه و بلوچها)، پارسیان جنوبی و غربی (ساکنان ایران امروز، ایران کوچک شده) و ژرمن ها دارد.
        پس از گالتون، دانشمندان دیگر و از جمله کارل پیرسون Carl Pearsonمطالعات و تحقیقات وی را دنبال کرده اند.
        فرضیه های گالتون وسیعا تفسیر و تعبیر شده اند و گفته شده است که هیتلر از آنها استفاده فراوان برده بود، مخصوصا در امر اصلاح نسل. طبق تفاسیر فرضیه های گالتون در زمینه توارث نبوغ و منش، پارسیان (آرین های ایرانی از جمله تاجیک ها و بلوچ ها) ذاتا مردمانی باهوش، مستعد، مهربان، وفادار، خویشتندار، میهندوست، دارای وجدان بیدار، علاقه مند به یکدیگر و بستگان (فامیلدوست)، خوش نیت و اقتباسگر و پیشرو (ترقیخواه) هستند. سلطه مغولها در قرون وسطی در منش پارسیان، موثر واقع شد و آنان را بردبار، فرمانبر، مطیع سرنوشت، خوشامدگو و آرامش خواه کرد که به تدریج که علت» ناپدید شد دارند به خصلت نیاکان بازگشت می کنند (فرضیه گالتون)، و این بازگشت هنگامی شتاب بیشتری به خود خواهد گرفت که پرورش متناسب داشته باشند (فرضیه دیگر گالتون).
        ××× شنیده شده است که قول و قرارهای دهه 1970 که به ایرانیان داده شد (رسیدن به تمدن بزرگ) برای تامین همین هدف بود که پس از تبلیغ هدف، برخی از قدرت های وقت نگران شده، و وجود یک ایران نیرومند را با مردمی که از منش و استعداد عالی برخوردار باشند مغایر ت ها و منافع خود در منطقه پنداشته بودند. طبق همین شنیده ها، تصور» این قدرت ها براین پایه قرار داشت که چنین ایرانی می تواند منطقا قطعات جدا شده ایرانزمین را به هم پیوند دهد، قدرت شود و حامی ملل منطقه که بسیاری از آنها کوچک و ناتوان هستند قرارگیرد و

    جمعه 7 فروردین

    آنچه را که در لیبی دیدم
      نامه ای که با حذف تعارفات در زیر آمده است 26 مارس 2011 واصل شد:
        
        . چند سال پیش که برای ادامه تحصیل از اهواز به انگلیس آمدم و بعدا در همینجا ماندگار شدم در آموزشگاه تحصیل زبان انگلیسی با چند لیبیایی آشناشدم که آمده بودند مثل من انگلیسی یاد بگیرند. با یکی از ایشان که همسن من است دوست شدم و تماس ما با هم پس از بازگشت او به لیبی قطع نشد و چندبار که به انگلیس آمد درخانه من ست کرد. او چهار سال پیش (سال 2007 در ماه جنیواری = ژانویه) مرا به عروسی اش که در بنغازی برگزار شد دعوت کرد. من که بر زبان عربی مسلط هستم در این سفر از طُبرُق، اجدابیا، طرابلس و یکی دو شهر دیگر دیدن کردم. لیبی کشوری به وسعت ایران است با جمعیتی یک دهم ایران. در این کشور رفاه کامل برقرار بود، آموزش و پرورش و درمان رایگان و عمومی بود. فقر دیده نمی شد، گرانی و بیکاری نبود و دهها و شاید صدها هزار کارگر خارجی در آنجا کار می کردند و راضی بودند. سیستم حکومتی خاصی داشت و رئیس و مرئوس در کار نبود. می گفتند که جماهیریه هستیم و شعبیه و اشتراکیه یعنی سوسیالیستی خلق و قذافی مقام دولتی ندارد، پدر ملت است. کسی از پلیسی بودن کشور و مامور امنیت و مراقبت های این چنینی حرفی نمی زد و همه از طرز حکومت راضی بودند و شکمهایشان سیر.
        چند هفته پیش که شنیدم تظاهرات شده و جنگ خیابانی، تعجب کردم و به مادرم گفتم که این خبرها همه اش دروغ است و یک کلاغ ـ چهل کلاغ. چون اخبار به همانصورت ادامه یافت به دوستم در بنغازی تلفن کردم تا واقعیت را استعلام کنم گفت که او نیز از تجمع افراد در خیابانها تعجب کرده، پلیس هم ممانعت و سختگیری نمی کند و نمی داند که پشت پرده چه خبر است. می گفت که مردم برضد دولت نیستند، دست خارجی توی کار است ولی سر و صدا خواهد خوابید. چند روز پیش به دوستم زنگ زدم تا قضیه را بپرسم کسی گوشی را برنداشت. با ارسال این سطور خواستم شمارا در این اطلاعات با خودم شریک کنم.


    تبلیغات

    آخرین ارسال ها

    آخرین جستجو ها

    جنبش ِواژه ی زیستـــ آموزش رانندگی تکمیلی وحرفه ای به گواهینامه دار ها دنیای رژیم و لاغری . تکنولوژی گروه های صنعتی تلگرام برندلند محمد موسوی عقیقی کتاب اخلاق حرفه ای در مدرسه فرامرز قراملکی پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه کمال